توضیحات

چرا ما مدام شغل های مشابه پیدا می کنیم ، روابط یکسانی برقرار می کنیم و در همان تله های عاطفی به دام می افتیم؟
دکتر “جو دیسپنزا” علاوه بر اینکه نشان می دهد چرا مردم تمایل به تکرار رفتارهای منفی دارند ، این را هم می گوید که خوانندگان “کمال ذهن”، چطور می توانند خود را از این الگوهای ناامیدی رها کنند.

“جو دیسپنزا” با ترکیبی پویا از علم و روش های کاربردی، به شما می آموزد که چگونه از مهمترین ابزار بدن و زندگی یعنی مغز خود استفاده کنید. او در آثار پیشین خود توانایی اعتیاد مغز به احساسات منفی را بیان کرد. اکنون ، وی در کتاب “کمال ذهن”، توضیح می دهد که چگونه تفکر جدید و باورهای تازه می تواند به معنای واقعی کلمه مغز فرد را تغییر دهند تا رفتار ، واکنش های عاطفی و الگوهای شکل گیری عادت را تغییر دهد.

بیشتر افراد از میزان اعتیاد به احساسات خود و اینکه چگونه مغز به طور خودکار آن اعتیاد را تداوم می بخشد ، بی اطلاع هستند. به طور خلاصه ، ما برده ی اعتیادات عاطفی خود می شویم ، حتی بدون آنکه خود بدانیم. با مشاهده الگوهای فکری و یادگیری نحوه سیم کشی مجدد مغز با الگوهای فکری جدید ، می توان چرخه هایی که ما را در دام خود نگه می دارد، در هم بشکنیم و راه خود را به سمت امکانات جدیدی نظیر رشد ، شادی و رضایت عاطفی باز کنیم.

کتاب “کمال ذهن” یک رویکرد بنیادی برای تغییر الگوهای اعتیادی و عادت های بد داشته که بر اساس بیش از دو دهه تحقیق به نگارش درآمده اند. این اثر شکاف بین علم ، معنویت و خودیاری را با فرمولی موفق، از بین می برد و نوشتار آن به نحوی است که برای خوانندگان عادی قابل درک است.

دکتر جو دیسپنزا یک متخصص آمریکائی در نقش و عملکرد مغز انسان است. او نویسنده کتاب ((ذهن خود را رشد دهید )) می باشد و چند DVD و CD در مورد سمینارهای گذشته ی خود به بازار داده اند. ایشان بخاطر شرکت در فیلم مستند (( چه چیزی می دانیم؟)) در سال ۲۰۰۴، از سری برنامه های بسیار پرطرفدار مشهور شدند. کار و تحصیلات دکتر دیسپنزا، در زمینه های عصب شناسی، علوم عصب شناسی، بیولوژی سلولی، شکل گیری حافظه، افزایش سن و طول عمر است. ایشان دکترای کایروپراکتیک نیز دارند و عضو افتخاری هیئت ملی بازرسان کایروپرکتیک، در آمریکا هستند. سالها پیش، در اثر تصادف، چندین استخوان کمر ایشان شکست.
پزشکان تشخیص دادند که ایشان هرگز قادر به راه رفتن نخواهند بود. دکتر دیسپنزا همیشه به نیروی بالقوه ی بشری علاقمند بوده اند. ایشان شدیداً اعتقاد دارند که قدرتی که جسم ما را خلق می کند، می تواند بیماری یا جراحات را نیز شفا دهد. از این رو او تصمیم گرفت تا علیرغم توصیه ی پزشکانش، جراحی کمر انجام ندهد و بجای آن خودش را به این قدرت عظیم تسلیم نماید. حدود ۱۲ هفته بعد، او با بهبودی کامل به کارش بازگشت. بعد از این تجربه ی تغییر دهنده ی زندگی، او به سراسر دنیا سفر کرد تا درباره ی (( بهبودی خود به خود)) یا تغییر ناگهانی یک بیماری به سوی بهبودی، بدون دلیل پزشکی تحقیق نماید.