“راهبه جنگجو” (Warrior Nun) یک سریال فانتزی- درام آمریکایی است که توسط “سیمون بری”(Simon Barry) و در کشور اسپانیا ساخته شده است. داستان این سریال از مجموعه کتابهای کمیکی با نام “آریلا راهبه جنگجو” (Warrior Nun Areala) به قلم “بن دان”(Ben Dunn) الهام گرفته و نوشته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به “آلبا باپتیستا”(Alba Baptista)، “تویا ترنر”(Toya Turner) ، “کریستینا تونتری-یانگ”(Kristina Tonteri-Young) و “تریستن اولوا”(Tristan Ulloa) اشاره نمود. Warrior Nun در تاریخ ۲ جولای ۲۰۲۰ از شبکه Netflix منتشر گردید. بدنبال استقبال خوب و نقدهای عموماً مثبتی که فصل اول سریال دریافت نمود، نتفلیکس در آگوست ۲۰۲۰ این سریال را برای فصل دوم تمدید نمود. در ادامه با سایت ساعت هفت با ” بررسی سریال Warrior Nun فصل اول ” همراه باشید.
این سریال داستان دختری نوزده ساله به نام ایوا سیلوا را روایت میکند که پس از مرگش بشکل تصادفی و بوسیلهی یک هالهی مقدس و باستانی به زندگی بازگردانده میشود. ایوا از هفت سالگی و طی یک تصادف از گردن به پائین فلج بوده و در یک پرورشگاه بزرگ شده است. اما اکنون این هاله مقدس نه تنها سلامت جسمانیش را به او برگردانده، بلکه قدرتهایی فراطبیعی نیز به او بخشیده است. ایوا قصد دارد از فرصت دوبارهای که برای زندگی بدست آورده نهایت استفاده را کرده و کارهایی که فرصت تجربه کردنشان نداشته را امتحان کند. اما بزودی متوجه میشود که هر قدرتی مسئولیتی به همراه دارد و یک انجمن سری به نام شمشیر صلیبی او را برای ….
سریال “Warrior Nun” نیز همانند سایر فیلمها و سریالهای ژانر فانتزی و ابرقهرمانی از داستان نبرد میان دو جبههی خیر و شر تشکیل شده است. در ابتدا بنظر میرسد که قرار است نبرد قدیمی میان مذهبیون و دانشمندان را مشاهده کنیم، اما با جلوتر رفتن سریال و افزایش بُعد فانتزیِ داستان وارد ماجرایی متفاوت میشویم. نویسندگانِ سریال برای گمراه کردن شما حقههای زیادی را بکار میگیرند. اما به لطف فیلمهای پرتعداد دنیای مارول و دیسی در سالهای اخیر، شما میتوانید براحتی اتفاقات بعدی داستان را پیشبینی کنید. در واقع دیگر نمیتوان با یک ابرقهرمان جدید و داستانی تکراری مخاطبین را راضی نگه داشت. مسلماً بزرگترین ایرادی که میتوان از فصل اول این سریال گرفت، اینست که هیچ چیز را به سرانجام نرسانده اما همهچیز را برایتان رو میکند.
در سریال معرفی شخصیتها، داستان پس زمینهای شخصیتها، نحوه روایت داستان و اهداف کلی آن بشکلی مبهم و نصف و نیمه به نمایش درآمده است. اما این مخفی کاریها و نقاط تاریک داستان نتوانستهاند داستان را غیرقابل پیشبینی کنند. ده قسمتِ ۴۰ الی ۵۰ دقیقهای مدت زمان زیادی برای جلو بردن داستان سریال و معرفی مناسب حداقل شخصیتهای اصلی داستان است. اما متاسفانه در سریال “راهبه جنگجو” در این مدت زمان به حاشیههای کماهمیت و ایجاد روابط تصنعی و غیرضروری میان کاراکترهای داستان پرداخته میشود. برای مثال گروهی که ایوا در ابتدای سریال و پس از بازگشتش به زندگی با آنها همراه میشود. پس از سپری شدن نیمی از فصل بکلی و بشکلی مسخره ناپدید میشوند. از اینها گذشته اداهای تکراری قهرمان داستان و تغییر عقیده ناگهانی او چیزی است که در آثار متوسطی همچون این سریال بسیار دیده شده است.
اگرچه باید گفت “آلبا باپتیستا” در نقش ایوا به عنوان قهرمان اصلی داستان تا حدود زیادی سنگینی بار جذاب نگه داشتن سریال را به دوش میکشد. در واقع شوخیهای گاه و بیگاه و چهره معصوم و در عین حال پرشیطنت او جزو معدود چیزهایی است که شما را به دیدن ادامه این داستانِ تکراری ترغیب میکند. اما فیزیک نامناسب و رفتار و چهره بچهگانهاش باعث میشود که شما کمتر بتوانید او را در هیبت یک ابرقهرمان تجسم کنید. از طرف دیگر ما در سریال شخصیت خواهر مِری با بازیِ “تویا ترنر” را میبینیم که از دیگر شخصیتهای اصلی این فصل محسوب میشود. او تنها بازیگر اصلی سیاهپوست در سریال است که برای نقشی که معمولاً و بخصوص در سالهای اخیر به بازیگران زن سیاهپوست پیشنهاد میشود، از او استفاده شده است. کاراکتری در ظاهر قدرتمند و مستقل که وفاداری و سختکوشی تنها بارزههای اصلی اوست! از اینگونه کلیشههای تکراری در فیلمها و سریالهای هالیوودی به دفعات دیده میشود که بسیار ناامیدکننده و تاسف بار است. البته این کاراکتر در صحنههای اکشن سریال نیز حضوری پررنگ دارد. صحنههای اکشن و هیجانی نیز همانند دیگر موارد در سریال بشکلی ناقص و پخش و پلا مشاهده میشوند و نمیتوان آنها را نکته مثبتی در سریال محسوب نمود.
یکی از نکاتی که در هنگام تماشای سریال بسیار توی ذوق میزند اینست که شخصیتهای سریال با لباس نامرسوم و سلاحهای سرد و گرم آزادانه در شهر قدم میزنند بدون آنکه جلب توجه کنند. شاید با خودتان بگویید خب که چی این یک سریال فانتزی و ابرقهرمانی است. اما در نظر داشته باشید که در داستانِ سریال انجمن شمشیر صلیبی یک سازمان سِری و پنهانی میباشد که قرنها کسی به حضورشان پی نبرده است. حال تصور کنید که یکسری راهبه با شمشیر و شاتگان در خیابانها رژه میروند! از دیگر ضعفهای فصل اول سریال اینست که شما تا آخرین لحظات هیچ دشمن خطرناک و مرموزی را در مقابل قهرمان داستان نمیبینید که او را به چالش بکشد. این امر نشان میدهد سازندگان سریال زیادی برروی فصلهای بعدی حساب باز کردهاند و قرار است داستان را بشکل قطره چکانی به خورد مخاطب دهند. چیزی که در نهایت باعث آبکی شدن داستان و خارج شدن آن از ریتم میشود. البته سریال راهبه جنگجو حرفهایی برای شنیده شدن نیز دارد که در لفافهای از شوخی و طنز آنها را بیان میکند. صحبتهایی که هرچند جدید و تازه نمیباشند اما حقیقتی تلخ و آزاردهنده را برایمان بازگو میکنند.
“متئو: خودشناسی سفری به اندازه طول عمره
زندگی چیزیه که بینش اتفاق میافته”
“دکتر جیلیان: کلیسا رویا میفروشه
وقتشه یکی واقعیت بفروشه!”
نتیجه گیری…
در پایان میتوان گفت که اگر سطح انتظارات خود را پائین نگه داشته و توقع سوپرایزی بزرگ از این سریال نداشته باشید. شاید بتوانید از شوخیهای کلامی و صحنههای اکشن آن لذت برده و دقایقی سرگرم شوید. سریال Warrior Nun برای مشتاق کردن مخاطبین به تماشای فصل بعدی تقریباً تمامی سوالها و داستانهای مطرح شده در فصل اول را بدون جواب و ناتمام باقی میگذارد. باید امیدوار باشیم که در فصل دوم سازندگان سریال داستان را با تمرکز بهتر و غافلگیریهای بیشتر پیش ببرند. زیرا تنها دلیلی که این سریال برای فصل بعدی تمدید شده است، سورپرایزها و پیچهای گمراهکنندهای است که در قسمت پایانی فصل اول نشان داده شد.