نام ایزد رپیثوین، از نام مادینه Rapiwa، در اوستا میآید که مفهوم آن گاه نیمروز، گرمای نیمروز و مینو یا ایزد نگهبان بر نیمروز است. در متون اساطیری ایرانی آمده است خورشید پیش از ورود شر، هنگامی که بیحرکت در بالای جهان ایستاده بود، در جایگاه رپیثوین قرار داشت، این گونه است که نوروز، جشن پیروزی بر شر که مراسمی خورشیدی به شمار میرود، جشنی برای رپیثوین است.
در اسطوره های ایرانی ایزد رَپیثوین در آغاز تابستان به روی زمین میآید و در آغاز زمستان ( #چله_بزرگ) به زیر زمین میرود تا در سرمای زمستان ریشه درختان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه دارد.
و در همه فصلهای سال فعال است اما معمولا در شب یلدا که دیو زمستان به جهان هجوم میآورد، رپیثوین، زیر زمین پناه میگیرد و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه میدارد تا گیاهان و درختان نمیرند.
مراسم یلدا و دور هم جمع شدن آن، مراسمی برای بدرقه رپیثوین است، آغاز زمستان و جشن گرفتن با خوراکیهای خشک که توشه سرما هستند و در دوران زرتشتی به میزد مشهور شدهاند، بازمانده از رسوم کهنسال تقدیس این ایزد به شمار میروند.
برخی پژوهشگران معتقدند این رسم از نام سریانی آن به معنی میلاد قدیمیتر است و در آن ادغام شده و شکل دیگری گرفته همان طورکه خود یلدا در طول زمانهای طولانی، به روشهای مختلفی برگزار شده است.
مراسم رپیثوین در اول فروردین را میتوان جشن بزرگداشت هفتمین آفرینش؛ یعنی جشن پیدایش آتش نامید که با وجه اسطورهای او یعنی گرما هماهنگ و هم معنی است و جشن بازگشت این ایزد روی زمین است.
رپیثوین، نشانهای از یک جامعه کشاورزی است و با ایزدان گیاهی مثل موز یا دوموزی در میان رودان و پرسفون و آدونیس در یونان و اوزیریس در مصر پیوند دارد. این گروه از ایزدان، در زمستان به زیرزمین میکنند و در آغاز بهار روی زمین باز میگردند و با بازگشت خود به طبیعت جانی دوباره میبخشند، آنها با باززایی گیاه ارتباطی تنگاتنگ دارند و شادمانی برآمده از بازگشت آنها به شادمانیهای جشنهای آغاز سال پیوند میخورد.