فیلم باربی جنجال های زیادی ایجاد کرده و برخی کشورها پخش آن را ممنوع کرده اند. فضای فیلم کاملا صورتی و درباره رشد اجتماعی زنان در آمریکاست. نقش اول زن خانم مارگو رابی بازیگر استرالیایی است که قبلا در فیلم گرگ وال استریت با لئوناردو دی کاپریو بازی کرد.
او از سال ۲۰۰۸ میلادی (۱۳۸۷ شمسی) تا به امروز (۲۰۲۳ میلادی – ۱۴۰۲ شمسی) در عرصه سینما فعالیت داشته است.
وی با نقش آفرینی در فیلم جوخه انتحاری در سال ۲۰۱۶ میلادی (۱۳۹۵ شمسی) به شهرتی جهانی رسید.
آخرین اکران مارگو رابی در سال ۲۰۱۸ میلادی (۱۳۹۷ شمسی) در فیلم درام و تاریخی ماری ملکه اسکاتلند بود.
فهم این فیلم بیشتر برای فرهنگ آمریکایی است. منتظر نظر شما درباره این فیلم در بخش دیدگاه هستیم تا بطور جامع یک نقد بنویسیم
باربیِ کلیشهای («باربی») و عروسکهای دیگر در سرزمین باربی زندگی میکنند: جامعهای مادرسالار با انواع مختلف باربیها، کنها و همچنین گروهی از مدلهای منسوخ که بهدلیل ویژگیهای نامتعارفشان با آنها مانند طردشدگان رفتار میشود. در حالی که کنها روز خود را با بازی در ساحل میگذرانند و آن را کار خود میدانند، باربیها مشاغل معتبری مانند پزشکی، حقوقی و سیاستمداری دارند. کنِ ساحلی («کن») فقط زمانی خوشحال است که بههمراه باربی و بهدنبال رابطه نزدیکتر با او باشد، اما باربی او را بهخاطر سایر فعالیتها و دوستیهای زنانه رد میکند.
یک شب در مهمانی رقص، باربی ناگهان دچار نگرانی دربارهٔ مرگ میشود. یکشبه، او دچار بوی بد دهان، سلولیت و صافی کف پا میشود که روز بعد روال معمول او را مختل میسازد. باربی عجیب و غریب (یک طردشده بهدلیل تغییر شکلش) به او میگوید که باید کودکی را پیدا کند که در دنیای واقعی با او بازی میکند تا دردهایش را درمان کند. کن در خودروی کروکی باربی مینشیند تا به او ملحق شود، که باربی با اکراه موافقت میکند.
با رسیدن به ساحل ونیز، باربی به صورت مردی به خاطر دستمالی مشت میزد که منجر به دستگیری کوتاهمدت او و کن میشود. مدیر عامل متل که از حضور آنها در دنیای واقعی نگران است، دستور بازپسگیری آنها را میدهد. باربی صاحب خود، دختری نوجوان به نام ساشا را پیدا میکند. ساشا از او بهدلیل تشویق به استانداردهای زیبایی غیرواقعگرایانه انتقاد میکند. باربیِ آشفته متوجه میشود که گلوریا، کارمند متل و مادر ساشا، پس از اینکه گلوریا شروع به بازی با اسباببازیهای باربی قدیمی ساشا در حالتی مشابه کرد، بهطور غیرمنتظره بحران وجودی باربی را تسریع کرد. متل سعی میکند باربی را در جعبه اسباب بازی قرار دهد تا دوباره او را بازتولید کند، اما او با کمک گلوریا و ساشا فرار میکند و این سه به همراه مدیران متل که در تعقیب آنها هستند، به سرزمین باربی میروند.
در همین حین، کن با سیستم پدرسالاری آشنا میشود و برای نخستین بار احساس مورد احترامی میکند. با بازگشت به سرزمین باربی، او کنهای دیگر را متقاعد میکند که مسئولیتها را بر عهده بگیرند و باربیها به نقشهای سلطهپذیر، مانند دوستدختر، زنان خانهدار، و خدمتکار تلقین میشوند. باربی از راه میرسد و تلاش میکند تا کن و باربیها را متقاعد کند که به حالت قبل برگردند، اما موفقیتی حاصل نمیشود. او افسرده میشود، اما گلوریا یک سخنرانی الهامبخش در مورد انتظارات متضاد جامعه از زنان ارائه میدهد و اعتماد به نفس باربی را بازمیگرداند.
با کمک ساشا، باربی عجیبوغریب، آلن و عروسکهای منسوخشده، گلوریا، باربیها را متقاعد میکنند که خودشان را از فرمانبرداری رها کنند. باربیها بر کنها را اعمال نفوذ میکنند تا بین خودشان دعوا کنند، و حواس آنها را از ثبت برتری مردان در قانون اساسی سرزمین باربی منحرف میکنند و باربیها دوباره قدرت را به دست میگیرند. باربیها که اکنون تبعیض سازمانیافته را تجربه کردهاند، تصمیم میگیرند تا ایرادات جامعه قبلی خود را اصلاح کنند و بر رفتار بهتر با کنها و همه طردشدگان تأکید کنند.
باربی و کن با اذعان به اشتباهات خود از یکدیگر عذرخواهی میکنند. کن گلایه میکند که بدون باربی هدفی ندارد، بنابراین باربی او را تشویق میکند تا یک هویت مستقل پیدا کند. باربی که هنوز از هویت خود مطمئن نیست، با روح روث هندلر، یکی از بنیانگذاران متل و خالق عروسک باربی، ملاقات میکند. هندلرتوضیح میدهد که داستان باربی پایان مشخصی ندارد و تاریخ همیشه در حال تحول او از ریشههایش پیشی گرفتهاست.
پس از خداحافظی با باربیها، کنها و مدیران اجرایی متل، او تصمیم میگیرد انسان شود و به دنیای واقعی بازگردد. مدتی بعد، گلوریا، همسرش و ساشا، باربی را که اکنون با نام «باربرا هندلر» شناخته میشود، به نخستین قرار ملاقات با پزشک زنان میبرند.